یادداشتی از دکتر فردین احمدی به مناسبت شب قدر_انتشارات حوزه مشق
ای مهربانترین صاحب دلم…
ای روشنی شبهای تار من…
ای کسی که زمین بیتو غریب است و دلم بیتو بیپناه…
امشب آمدهام، دست خالی و چشم به راه.
آمدهام بگویم: شرمندهام… اما هنوز امید دارم که مرا دوست بداری.
آقاجان!
عمری غفلت کردم، دیر آمدم، اما آمدهام که بمانم.
آمدهام که بگویم دلم برایت تنگ شده؛
آمدهام که قول بدهم دیگر دل به دنیا نبندم، دل به تو ببندم.
ای کسی که دعایم را میشنوی حتی وقتی صدا ندارم…
امشب، زیر این آسمان پر از ستاره، دلم را به تو گره میزنم.
قول میدهم هر صبح به یادت بیدار شوم و هر شب با نام تو به خواب بروم.
قول میدهم برای ظهورت دعا کنم، حتی وقتی دلم شکسته است.
یا صاحبالزمان!
اگر هنوز لایق سربازیات نیستم، خودت مرا بساز…
اگر راه را گم کردهام، دستم را بگیر…
اگر دلخستهام، نگاهت را بر من بتابان.
آقاجان!
به حق امشب که شب سرنوشتهاست،
سرنوشت مرا با نام تو بنویس؛
دل مرا با یاد تو زنده کن؛
عمر مرا خرج خوشحالی تو کن.
اللهم عجل لولیک الفرج
و اجعلنی من انصاره و اعوانه و المستشهدین بین یدیه
الهی آمین…
نویسنده: دکتر فردین احمدی