مزار شهید سجاد زبرجدی کجاست ؟
شهید سجاد زبرجدی؛ قهرمانی که هنوز اینجاست
وقتی از قهرمانان این سرزمین سخن میگوییم، نامهایی بر زبان جاری میشوند که فراتر از یک انسان، به اسطورهای ماندگار بدل شدهاند. شهید سجاد زبرجدی یکی از این چهرههای درخشان است؛ جوانی که از دل سختیها برخاست، از کودکی با عشق به خدا زیست و در نهایت، در راه دفاع از حرم اهلبیت (ع) پر کشید.
امروز هرگاه نامش را در گوگل جستوجو کنید، با عباراتی چون زندگینامه شهید سجاد زبرجدی، وصیتنامه شهید سجاد زبرجدی، خاطرات شهید، عکس شهید و کتاب من اینجا هستم روبهرو خواهید شد. اما فراتر از همهی اینها، حقیقتی نهفته است: سجاد فقط یک نام نیست؛ سجاد یک راه است، یک چراغ برای نسل امروز.
کودکی سخت، اما پر از امید
سجاد زبرجدی در ۱۹ بهمن ۱۳۷۰ در تهران به دنیا آمد. تنها دو سال داشت که پدرش را از دست داد و مادر صبورش، بانویی با مشکل تکلم و کمشنوایی، پرچم تربیت او و خواهر و برادرش را به دست گرفت. سختیها بسیار بود، اما سجاد هرگز تسلیم نشد.
او از همان کودکی مکبر مسجد شد. عشق به نماز اول وقت در وجودش شعلهور بود و هر گامش را برای رضای امام زمان (عج) برمیداشت. بسیاری از دوستانش هنوز به یاد دارند که سجاد نوجوان در هیئتها، با پرچم، با عشق و با لبخند حاضر میشد.
نوجوانی پرشور و ایمان بیپایان
سجاد جوانی پرانرژی بود. در کنار درس و کار، همیشه در هیئت و پایگاه بسیج دیده میشد. جالب اینکه به عدد ۵۹ علاقه ویژه داشت، چون حاصل جمع حروف ابجدی نامش بود. حتی پیامهایش را با امضای «سجاد ۵۹» پایان میداد. همین نشانههای ساده، حکایت از قلبی داشت که با عشق میتپید.
از همان نوجوانی، به یگان ویژه صابرین عشق میورزید و آن را «یگان عاشقان» مینامید. میگفت:
«اینجا رد پای شهداست؛ من هم میخواهم یکی از آنها باشم.»
تلاش برای خدمت و رسیدن به رؤیا
سجاد از همان کودکی کار میکرد تا کمک خرج خانه باشد؛ از بلالفروشی در پارک گرفته تا تعمیر کولر و آبگرمکن. اما همه این تلاشها برای او تمرینی بود تا روزی بزرگترین مأموریت زندگیاش را انجام دهد: خدمت در مسیر خدا و شهادت.
وقتی تصمیم گرفت به سوریه برود، مخالفتها بیثمر بود. او مصممتر از همیشه بود. حتی قبل از اعزام، به فکر ازدواج هم افتاد، اما در آخرین لحظه گفت:
«همه چیز منتفی است؛ این راه من است. شاید دیگر بازنگردم.»
و بازنگشت…
پرواز در حلب
۷ مهرماه ۱۳۹۵، در حلب سوریه، سجاد زبرجدی به آرزوی دیرینهاش رسید. پیکر مطهرش به تهران بازگشت و در قطعه ۵۰ بهشت زهرا آرام گرفت. امروز، یکی از پرجستوجوترین عبارات در اینترنت، «مزار شهید سجاد زبرجدی» است.
اما آنچه او را جاودانه کرد، فقط شهادت نبود؛ بلکه وصیتنامهای بود که با جان نوشته بود.
وصیتنامهای ماندگار
سجاد در وصیتنامهاش جملهای نوشت که هزاران دل را لرزاند:
«اگر درد دل داشتید و یا خواستید مشورت بگیرید، بیایید سر مزارم… به لطف خدا، حاضر و پاسخگو هستم.»
و همین کلمات کافی بود تا مزارش به میعادگاه دلهای بیقرار تبدیل شود. هنوز هم جوانان بسیاری به آنجا میروند، با شهید سخن میگویند و آرام میشوند.
کتاب «من اینجا هستم»؛ روایت کامل زندگی شهید
برای ماندگار کردن یاد و نام این قهرمان، انتشارات بینالمللی حوزه مشق با مدیریت دکتر فردین احمدی، کتابی ارزشمند را منتشر کرد:
📖 «من اینجا هستم»
این کتاب، نخستین و کاملترین زندگینامه شهید سجاد زبرجدی است. نویسنده توانمند الهام ملکتاج با قلمی روان و عاطفی و ویراستاری دقیق زهرا امینی، از کودکی تا شهادت سجاد را روایت کرده است.
ویژگیهای این کتاب:
روایت کامل از کودکی تا شهادت
انتشار عکسها و خاطرات اختصاصی
درج وصیتنامه کامل شهید
تأیید شده توسط خانواده شهید
تنها نسخهای که در مراسم رونمایی، مادر شهید آن را در آغوش گرفت و بوسید
صحنه بوسه مادر بر کتاب، یکی از ماندگارترین تصاویر تاریخ فرهنگی ایران شد؛ لحظهای که نشان داد این کتاب فقط کاغذ نیست، یادگار یک فرزند شهید است.
چرا باید این کتاب را بخوانیم؟
زیرا شهید سجاد زبرجدی فقط یک نام در تاریخ نیست؛ او الگویی است برای هر جوانی که میخواهد با ایمان و اراده، به قلههای انسانی برسد. این کتاب به ما نشان میدهد که از دل سختیها هم میتوان برخاست، عاشق شد، خدمت کرد و جاودانه ماند.
کلام آخر
شهید سجاد زبرجدی هنوز زنده است. خودش در وصیتنامهاش نوشت:
«من اینجا هستم؛ مرا فراموش نکنید.»
و ما با این کتاب عهد میبندیم که فراموش نکنیم.
راهش ادامه دارد، یادش جاودانه است. 🌹
📚 کتاب: من اینجا هستم
📲 برای تهیه نسخه اصلی: 09191570936
ناشر: انتشارات بینالمللی حوزه مشق